Sunday, October 01, 2006

تاريخي از خشونت به بهانه‌ي پخش از سينما يك


اين نقد رو مي خواستم چند روز پيش پست كنم اما نشد به لطف سايت شبكه ي يك الان نمي دونم كه تكرار سينما يك چه روزيه اما اميدوارم دير نشده باشه.
آقاي كراننبرگ را ما زياد نمي شناسيم چون فيلم خاصي ازش نديديم.خيلي از كارهاش براي تلويزيون ساخته شدند. اما همون «منطقه ي مرده» از او كافي است كه دورش را خط بكشيم و طرفش نرويم. آنقدر پيام اين فيلم محكم و كوبنده بود كه حس ميكرديد سر كلاس درس نشسته ايد. اين فيلم همچنين نسبتي با موجودات فضايي و مثلث برمودا به بدترين شكل ممكن هم دارد. اما تاريخي از خشونت فيلم خوبي است . با اين كه كارگردانش قبلا ما را نااميد كرده .
من نقد آخر برنامه ي سينما يك را از دست دادم.اما از خلال صحبتهاي اوليه دو نكته را شنيدم . يكي از منتقدها گفت كه كارگردان ،كارگردان مستقلي است. ديگر اينكه پست مدرن است مثل جيم جارموش و حتي بيشتر. خير اين كارگردان مستقل نيست .حداقل نه به همون معناي قديمي. و اين را از تركيب بازيگران در درجه ي اول و بعد از كيفيت تصاوير اديت شده ميتوانيد بفهميد . نه نورپردازي اينچنيني و نه چاپ و فيلتر كامپيوتري اين شكلي هيچكدام كار يك كارگردان مستقل نيستند . اما كار يك كارگردان دقيق و هنري تر از بقيه ، چرا. پست مدرن هم نيست ، مدرن است. بيچاره جارموش.

سبكي كه در منطقه ي مرده خيلي ابتدايي و بد جلوه ميكرد در اين فيلم تبديل به يك صراحت غير منتظره مي شود كه به خوبي روي داستان مي نشيند. حالت سرد و زمخت كارگرداني كراننبرگ ما را ياد رفيق رفقاي ضد آمريكاييش مي اندازد. نگاه كنيد به درگيري كافه كه چند شات ثابت بيشتر ندارد و بعد سريع مي رويم سراغ ادامه ي داستان. نور پردازي سرد اين فيلم را دوست دارم آن را از دست ندهيد. البته نمونه ي بهتري از آن را در مونيخ اسپيلبرگ مي توانيد ببينيد. با وجود اينكه هركدام شخصيت خودشان را دارند.
اگر اسم اين فيلم را نمي گذاشتند تاريخي از خشونت چقدر بهتر بود. چون الان حس ميكنم فيلمي به اسم انتقاد از فلاني نگاه كرده ام. فيلم درباره ي نابودي روياي آمريكايي است. از اين نابوديها زياد ديديم اينبار اما نه فقط تقصير مرد خوب خانواده كه تقصير همه ي اعضاي آن است حتي دختر كوچكي كه در آخر فيلم براي پدرش بشقاب ميگذارد.درباره ي اين است كه چطور خودمان خشونت ايجاد ميكنيم و از آن حمايت ميكنيم . چگونه يك سري انسانهاي منطقي تبديل به قاتلها خلافكار مي شوند . چيزي كه شما را درگير ميكند فيلم نيست خود شماييد ، چون حسي كه داريد درست نيست. حالا چه احساسي بايد نسبت به اين تام استال داشته باشم ؟كسي كه يه حيووون بوده و حالا مي خواد عوض شه. اگر اعدام ميشد هرگز فرصت تغيير نداشت. قدرت داستان اينجاست. چون شما هم در نقش همسر تام استال بازي ميكنيد. جدا از اين ميتونيم تام استال رو نماد آمريكا و رفتارش با بقيه دنيا از گذشته تاكنون فرض كنيم . نتيجه ي جالبي ميده.كه با توجه به سال ساخت اين فيلم كه يك سال قبله بعيد به نظر نمي رسه .كلا من اين نگاه به فيلم رو بيشتر دوست دارم.اين فيلم رو ميتونيد در تكرار سينما يك ببينيد و لذت ببريد